- ۰ نظر
- ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۶
بنی آدم اعضای یک پیکرند
ولی عده ای قلب و برخی سرند
گروهی دوتایی چنان چشم و گوش
گروهی شبیه کبد، تک پرند
یعنی سوتی دادم در حد بنز :))))))
به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخته!
چند شب پیش رفته بودیم آموزشگاه کلاس فیزیک داشتیم . تو همین بین یه گروه دختر که بعد از ما کلاس داشتن خیلی سر و صدا می کردن و انگار با منشی آموزشگاه هم کل کل کرده بودن . بعد که کلاس ما تمام شد منشیه خیلی عصبانی اومد جلو گفت آقای روانشادی چه وعضشه خیلی بی ادبن اینا . کلاسشون رو لغو کن و ایمجور حرفا . من نمی دونم چی شد یهو از دهنم پرید خانوم فلانی آروم تر خودتونو کنترل کنید الان شیرتون خشک میشه . تا اینو گفتم آموزشگاه رفت رو هوا . هیچی دیگه معلممون چنان اردنگی زد منو تا ۳ روز راه خونمونو پیدا نمی کردم . همین الان تازه خونه رو پیدا کردم . اومدم زودی اینو واسه شما گذاشتم
ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﯾﻔﻮﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﺣﺴﻮﺩﯾﻢ ﺷﺪ .
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺍﭘﻞ ﻣﯽ
ﺧﻮﺍﻡ !
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﺮﻣﻮﺯﯼ ﺯﺩ !
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺳﺘﺶ ﯾﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ
ﺳﯿﺒﻪ !
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺕ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ؟
بالا سر عموی ما تا 13 سالگی 3 دست لباس میذاشتن. هر چند ساعت یه بار، برای نماز شب که بلند میشد، یه دست لباساشم عوض میکرد ! فقط برای این که تمیز تر باشه لباسش !!!!! من گفتم و شما هم باور کردید!!
آقا یه روز بابا بزرگ ما به این عمومون گفت جون هرکی دوست داری یه امشبه که مهمون داریمو آبرو داری کن. اگه امشب توی رختخوابت بارون نیاد، فردا برات دوچرخه میخرم. شب میخوابه. بیدار میشه میبینه که بارون نیومده. میره به پدر بزرگم میگه بارون نیومد. بریم دوچرخه بگیریم. آقا میخرن و میارن. دم در میبینن که از در تو نمیاد دوچرخهه. بابا بزرگ میگه برو رو پشت بوم یه طناب بردار بکشش بالا. عموم میره تا میاد بکشه بالا میبینه یه نفر داره با بابابزرگش دعوا میکنه میخواد دوچرخه رو بگیره... آقا بابا بزرگه داد میزنه : شماره 1 رو ول کن روش تا ولمون کنه! بعد عموی من...!!!! میبینه یارو ول کن نیست. بابابزرگ میگه: فایده نداره شماره 2 رو شل کن روش بلکه ول کنه!!! آقا شماره 2 رو هم خالی میکنه ........................
یه دفعه از خواب میپره میبینه که هم سیل اومده ، هم آتشفشان، و هم زلزله !!!!!!
... و اینگونه بود که فامیل ما تا 2 سال به این خواب و این جریان میخندیدند ....