اگر دنبال خند،سرگرمی و بازی و هیجان هستید لطفا با خنده بر روی این لینک کلیک کنید

با خنده وارد شوید

ما را با نظرات خود شاد کنید.

با خنده وارد شوید

ما را با نظرات خود شاد کنید.

با خنده وارد شوید
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۸ مطلب با موضوع «جوک» ثبت شده است

۱۵
خرداد
۹۴
 یکی باید پیدا شود که به مادران سرزمین من بفهماند که اگر شام دیشب خوردنی بود، همان دیشب خورده میشد بعععععله…
۱۵
خرداد
۹۴
۰۷
خرداد
۹۴

چند شب پیش رفته بودیم آموزشگاه کلاس فیزیک داشتیم . تو همین بین یه گروه دختر که بعد از ما کلاس داشتن خیلی سر و صدا می کردن و انگار با منشی آموزشگاه هم کل کل کرده بودن . بعد که کلاس ما تمام شد منشیه خیلی عصبانی اومد جلو گفت آقای روانشادی چه وعضشه خیلی بی ادبن اینا . کلاسشون رو لغو کن و ایمجور حرفا . من نمی دونم چی شد یهو از دهنم پرید خانوم فلانی آروم تر خودتونو کنترل کنید الان شیرتون خشک میشه . تا اینو گفتم آموزشگاه رفت رو هوا . هیچی دیگه معلممون چنان اردنگی زد منو تا ۳ روز راه خونمونو پیدا نمی کردم . همین الان تازه خونه رو پیدا کردم . اومدم زودی اینو واسه شما گذاشتم

۰۷
خرداد
۹۴

بالا سر عموی ما تا 13 سالگی 3 دست لباس میذاشتن. هر چند ساعت یه بار، برای نماز شب که بلند میشد، یه دست لباساشم عوض میکرد ! فقط برای این که تمیز تر باشه لباسش !!!!! من گفتم و شما هم باور کردید!!


آقا یه روز بابا بزرگ ما به این عمومون گفت جون هرکی دوست داری یه امشبه که مهمون داریمو آبرو داری کن. اگه امشب توی رختخوابت بارون نیاد، فردا برات دوچرخه میخرم. شب میخوابه. بیدار میشه میبینه که بارون نیومده. میره به پدر بزرگم میگه بارون نیومد. بریم دوچرخه بگیریم. آقا میخرن و میارن. دم در میبینن که از در تو نمیاد دوچرخهه. بابا بزرگ میگه برو رو پشت بوم یه طناب بردار بکشش بالا. عموم میره تا میاد بکشه بالا میبینه یه نفر داره با بابابزرگش دعوا میکنه میخواد دوچرخه رو بگیره... آقا بابا بزرگه داد میزنه : شماره 1 رو ول کن روش تا ولمون کنه! بعد عموی من...!!!!    میبینه یارو ول کن نیست. بابابزرگ میگه: فایده نداره شماره 2 رو شل کن روش بلکه ول کنه!!! آقا شماره 2 رو هم خالی میکنه ........................


یه دفعه از خواب میپره میبینه که هم سیل اومده ، هم آتشفشان، و هم زلزله !!!!!!

... و اینگونه بود که فامیل ما تا 2 سال به این خواب و این جریان میخندیدند ....

۰۷
خرداد
۹۴

آقا ما که رشته ی تجربی هستیم چرا باید ریاضی و فیزیک بخونیم؟!؟ یا شمایی که الان دانشجوی این رشته هستی خدایییش کدوماش به دردت خورده ؟!!؟!

مثلا یه جراح توی اتاق عمل!

- آقای دکتر شش مریض از دستم افتاد. چکار کنم؟!

- آرامش خودتو حفظ کن عزیزم. ابتدا شش بیمار رو تعیین علامت کرده و در دستگاه مختصات بذار تا موقعیتش مشخص بشه. بعد لگاریتمش رو بر حسب رادیان حساب کن. بعد از اون محاسبه کن که با چه نیرویی در سطح افق شش رو بلند کنیم که با صرف نظر از اصطکاک هوا به شکم مریض برسد و ...

واقعا باید جفت پا رفت تو دفتر برنامه ریزی کتب درسی !!!!!

۰۷
خرداد
۹۴

یکی از فامیلامون اسم بچشو گذاشته ســـپـــــنــــتــــا ما بهش میگیم پـــونــزده تا !! (3×5=15). منم میخوام اسم بچم رو بذارم چــاپـــنـــتـــا بهش بگن بیـــســـتا ! عددش بیشتره کلاسم داره! نه ؟!؟!؟!

۰۴
خرداد
۹۴

پسره تو صف نونوایی از دختره پرسیده چند نفر جلوی شما هستند؟

دختره گفته:

دو تا خواهر بزرگتر از خودم هستند

ولی من برای ازدواج مشکلی ندارم،

ما اصلا از این رسمها نداریم
۰۴
خرداد
۹۴

امروز یه دختره تو پیاده رو زرتی خورد زمین!!

خلاصه رفتم

.

.

.

.

.

.

.

.

زیر بغل دوست پسرشو گرفتم

که از خنده داشت میمرد !!!!!!!!!!

:)):)):))

۰۴
خرداد
۹۴

دیروز داشتم نذری پخش میکردم در یه خونه رو زدم دختر اومد جلو در,نذری رو برداشت تو جشام نگاه کرد با لبخند گفت انشاا... هر چی حاجت داری بهش برسی!!

منم نامردی نکردم گفتم من فقط یه حاجت دارم دختر چشاش گرد شد داش از حلقه بیرون میزد گفت:خوب چیه؟منم یکم مکث کردم با لبخند گفتم:آزادی مردم مظلوم غــزه!!

نمیدونم چرا درو محکم بست و خداحافظی نکردوفکر کنم یا آمریکایی یا اسرایلی بود.خخخ

۰۴
خرداد
۹۴

دختره پیام داد چرا منو اد کردی؟گفتم قیافت شبیه بازیگرای محبوبم بود!

با خوشحالی نوشت کـــــــــــی!......گفتم سمندون !!!

بلاکم کرد!!!!خب سمندون دوس دارم!!!
خوش آمدید لطفا با نظرات خود ما را خوشحال کنید.با تشکر از حضورتان